^چند پارتی از جونگ کوک^
p¹
از ماشین پیاده شدی و به کلاب روبهروت نگاه کردی..
امشب اونجا دعوت بودی و قطعا جئون جونگکوک هم اونجا بود..کسی که ازش متنفر بودی!
شما مافیا بودید و همینطور دشمن ِهم..دست به هرکاری میزدید تا همدیگرو خراب کنید.
وارد کلاب شدی و رفتی سر میزی نشستی..
نگاهی به دور و برت انداختی ولی جئون رو ندیدی!
توجهی نکردی و یه شات وی'سکی سفارش دادی..
یه وی'سکی سفارش داد..میخواست امشب رو خوش باشه..
جرعهای از ویسکی رو نوشید و به دختر خیره شد..
پوزخندی زد..هنوز متوجه حضورش نشده بود..
بد از اینکه ویسکی رو خوردی..کاملا مست شده بودی و تعادل نداشتی..
تازه متوجه حضور جئون شدی..
اون هم مثل تو بدجور مست بود و کنترلش دست خودش نبود..
با لبخند بهت خیره شده بود که رفتی سمتش..
ا.ت: اوه..جناب جئون..شما هم اینجایید؟
جونگکوک: بله..پرنسس
خندهای کردی..
جونگکوک: مایلید امشب رو باهم خوش باشیم؟
لبخندی زدی: اوه..چرا که نه
با پوزخند پیروزمندانه لب زد: پس بریم برقصیم
ا.ت: حتما
این هم از پارت اوللل:)
خجالت؟ نه بابا😂
میخواستم دیر تر بذارم اما ویکی داشت خودشو میکشت🌚
منتظر نظراتتون هستم قشنگاا:>
از ماشین پیاده شدی و به کلاب روبهروت نگاه کردی..
امشب اونجا دعوت بودی و قطعا جئون جونگکوک هم اونجا بود..کسی که ازش متنفر بودی!
شما مافیا بودید و همینطور دشمن ِهم..دست به هرکاری میزدید تا همدیگرو خراب کنید.
وارد کلاب شدی و رفتی سر میزی نشستی..
نگاهی به دور و برت انداختی ولی جئون رو ندیدی!
توجهی نکردی و یه شات وی'سکی سفارش دادی..
یه وی'سکی سفارش داد..میخواست امشب رو خوش باشه..
جرعهای از ویسکی رو نوشید و به دختر خیره شد..
پوزخندی زد..هنوز متوجه حضورش نشده بود..
بد از اینکه ویسکی رو خوردی..کاملا مست شده بودی و تعادل نداشتی..
تازه متوجه حضور جئون شدی..
اون هم مثل تو بدجور مست بود و کنترلش دست خودش نبود..
با لبخند بهت خیره شده بود که رفتی سمتش..
ا.ت: اوه..جناب جئون..شما هم اینجایید؟
جونگکوک: بله..پرنسس
خندهای کردی..
جونگکوک: مایلید امشب رو باهم خوش باشیم؟
لبخندی زدی: اوه..چرا که نه
با پوزخند پیروزمندانه لب زد: پس بریم برقصیم
ا.ت: حتما
این هم از پارت اوللل:)
خجالت؟ نه بابا😂
میخواستم دیر تر بذارم اما ویکی داشت خودشو میکشت🌚
منتظر نظراتتون هستم قشنگاا:>
- ۴۷.۰k
- ۰۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط